طاها جانطاها جان، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

♫♫ دلنوشته های مرضیه ♫♫

15 ماهگی طاها جون

1394/6/17 11:24
نویسنده : marzieh
749 بازدید
اشتراک گذاری

56.gif52.gif

 

سلام گل مامان.امروز 15 ماهه شدی.مبارک باشه عزیز دلم.هزار ماشاالله خیلی فعالی و من از صبح تا شب فقط دنبال جنابعالیم.دو روز بود من و بابا خیلی ناراحت بودیم چون تازگیا سرتو محکم میکوبیدی دیوار و جاش قرمز میشد تا اینکه بابایی از نت علتشو پیدا کرد.البته علتهای زیادی بود که بچه ها سر به دیوار میزنن اما تو بخاطر دندوناته بجز دندونای آسیاب بالا و پایینت که جوانه زدن دندونای نیش بالاتم دارن درمیان حسابی کلافه ای و بهانه گیر.دستاتم که دیگه به یه انگشت راضی نیستی سه چهار تایی انگشت میخوری بعضی وقتاهم دندونات به گوشت مامان و بابا کار میکنهخندونکخوشمزه من و بابایی هم...گریهگریه

وقتی میگم بیا بغل مامان میگی ننننننننهههههههههههه خوشت میاد و میری میچسبی بغل بابا بغلو مندلخور

خدا نکنه بگیم ددر اول همه هنوز ما آماده نشدیم تو میری پشت در و شروع میکنی به در میکوبی.نمیدونم چطور لباس میپوشیم فقطقه قهه

کلمه هایی که با صدای نازت میگی

ماما

بابا

آب

ماه

لاک

نان

عکس

اک:کارت بانکی

آت:تاید

صدای گربه هم بلدی بگی میگم گربه چی میگه میگی مووو تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

صدای سگ میگی هاپ تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

کاریم ازت بخوام انجام میدی در یخچال باز میکنی.لباسارو میندازی تو کمد البته بعدش همه رو با چنگ در میاری میریزی دور و برتبوس

تلویزیونو میگم خاموش روشن کن انجام میدی

اعضای بدنتم کاملا میشناسی هر کدومو بگیم نشون میدی:دستت پات نافت سرت گوشت چشمت بینیت زبونت آخخخخخخ برای زبون کوچولوت که در میاری

http://zibasaz.niniweblog.com/

 

عکست خوب نشد آخه حرکت میکردی.آقا پسرم خیلی گله داره کمک مامانش میده فدای قد و بالات

ابن بادکنکم اولین جایزته.رفتیم دماوند جشنواره نقاشی بود رفتی خط خطی کردی

 

اولین بلالی که توی زندگیت نوش جان میکنی ببین چه آروم نشسته بخاطر بلال.خندونک

وقتی همه بلالارو خوردی خیالت راحت شد دیگه نیست رفتی راحت براخودت خوابیدی عشق مامان

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

آقا طاها تازگیا همه وسایلشو برعکس میکنه و بازی میکنه اتوبوست دوچرخت رورویکت دل و روده براشون نذاشتی وسایلای خونه که دیگه هیچی چند تا رو شکستی بابایی هم گفت دیگه تا طاها بزرگ نشه هیچی نمیخرمکچلمن و توامفرشته ما نبودیم کهههههههههههه

لباسی که خاله لیلا برات خرید عزیز دلم

 

چیزی نیست مامان چرا قیافتو این شکلی کردی نترس بابا صدای آبمیوه گیریه طاهااااااااااااااااااااااا.نمیدونم چرا به سشوار و آبمیوه گیری حساسی تو.فدای اشکات سریعم بغض میکنی و چشمای ریزت قرمز میشه

امروزم نوبت بهداشت داشتی خداروشکر همه چی خوب بود بهت قطره آهن و مولتی هم دادنراضیهوا خیلی خنک بود شب قبل بارون اومده بودشکلک های محدثه

.من و توام رفتیم پارک بازی کردیم.فقط نگران واکسن 18 ماهگیت تو آبانم میگن سختهترسو

پسندها (3)

نظرات (1)

میم مثل مادر
20 شهریور 94 19:40
سلام.ماشاءا... چقدر بزرگ شدی با توانمندیهای بیشتر.
marzieh
پاسخ
سلام.ممنون عزیزم آره خیلی زود داره میگذره و روز به روز بزرگتر میشن